جنون کهنسالی: نگاهی کوتاه به کتاب خاطره دلبرکان غمگین من
خاطرهی دلبرکان غمگین من/ گابریل گارسیا مارکز؛ ترجمه کاوه میرعباسی.
تهران: انتشارات نیلوفر، ۱۳۸۶.
۱۲۴صفحه.
چاپ اول
عنوان اصلی: me moria de mis puts tristes
روزنامه نگار سالخورده و معلم سابق زبان که تمام عمر بدون زن و فرزند زیسته و از نوجوانی عنان اختیار را به هوس و میل جنسی سپرده در 90 سالگی شیفته دخترکی 14 ساله می شود(و به همین علت پیرمرد سرشار از شوق زندگی می گردد). اما قتل یک بانکدار خوشنام و حوادث پس از آن باعث می شود مرد پیر به معنایی حقیقی عشق که فراتر از لذت جسمانی زودگذر است دست یابد.
جهانبخش پازوکی چه زیبا سروده است:
موی سپید و توی آینه دیدم
آهی بلند از ته دل کشیدم
تا زیر لب شکوه رو کردم آغاز
عقل هی ام زد که خودت رو نباز
عشق باید پادر میونی کنه
تا آدم احساس جوونی کنه
که دقیقا وصف داستان این کتاب است.
دلبرکان به نظر کتابی مردانه می رسد؛ کتابی که شاید بهتر باشدخانم ها از مطالعه آن پرهیز کنند.
اگرچه ترجمه کاوه میر عباسی اشکالاتی دارد اما این مشکلات جدی نیستند مثلا:
در صفحه 20 چنین می خوانیم:
اهل سفر نبوده و نیستنم، فقط چهار بار، قبل از سی سالگی برای شرکت در مسابقه پرورش گل به کارتاخنا دایندیاس رفتم
مترجم مسابقه شعر را با پرورش گل اشتباه کرده است.
یا در صفحه 26:
زنی درشت اندام که خیال داشتیم به ریاست افتخاری ماموران آتش نشانی منصوبش کنیم، هم به خاط هیکل تنومندش و هم به دلیل نقش موثرش در خاموش کردن شمع های صومعه.
ترجمه صحیح: و مهارتش در خاموش کردن آتش مشتریان.
این رمان کم حجم که با حرف و حدیثهای فراوان همراه بود با استقبال خوبی مواجه شد و ۵۵۰۰ نسخه آن در مدت سه هفته به فروش رسید. اما در پی درخواست ناشر برای کسب مجوز چاپ دوم، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی آن را غیرقابل چاپ عنوان کرد و از صدور مجوز خودداری نمود. این اثر به دستور محمدحسین صفار هرندی وزیر ارشاد وقت(در دولت محمود احمدینژاد( توقیف شد.
ترجمه دیگری از کتاب با عنوان:"خاطرات روسپیان سودازده من" با ترجمه امیر حسین فطانت در آمریکا منتشر شده است.