فراتر از کتاب

نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «گابریل گارسیا مارکز» ثبت شده است

۲۰:۴۳۱۵
آبان

 

        

‏ خ‍اطره‌‌ی دل‍ب‍رک‍ان‌ غ‍م‍گ‍ی‍ن‌ م‍ن‌/ گ‍اب‍ری‍ل‌ گ‍ارس‍ی‍ا م‍ارک‍ز؛ ت‍رج‍م‍ه‌‌ ک‍اوه‌ م‍ی‍رع‍ب‍اس‍ی‌.

‏ت‍ه‍ران: انتشارات ن‍ی‍ل‍وف‍ر‏، ۱۳۸۶.

‏‏۱۲۴صفحه.

چاپ اول

‏‏ع‍ن‍وان‌ اص‍ل‍ی‌:  me moria de mis puts tristes

‏‏ روزنامه نگار سالخورده و معلم سابق زبان که تمام عمر بدون زن و فرزند زیسته و از نوجوانی عنان اختیار را به  هوس و میل جنسی سپرده در 90 سالگی  شیفته دخترکی 14 ساله می شود(و به همین علت پیرمرد سرشار از شوق زندگی می گردد). اما قتل یک بانکدار خوشنام و حوادث پس از آن باعث می شود مرد پیر به معنایی حقیقی عشق که فراتر از لذت جسمانی زودگذر است دست یابد.

جهانبخش پازوکی چه زیبا سروده است:

موی سپید و توی آینه دیدم
آهی بلند از ته دل کشیدم
تا زیر لب شکوه رو کردم آغاز
عقل هی ام زد که خودت رو نباز
عشق باید پادر میونی کنه
تا آدم احساس جوونی کنه

که دقیقا وصف داستان این کتاب است.

دلبرکان به نظر کتابی مردانه می رسد؛ کتابی که شاید بهتر باشدخانم ها از مطالعه آن پرهیز کنند.

۲۱:۳۶۲۱
اسفند

 

 

 

 

 

عنوان و نام پدیدآور: گزارش یک مرگ / گابریل گارسیا مارکز؛ ترجمه لیلی گلستان.

 

 

‏مشخصات نشر:   تهران: نشر نو‏‫، ۱۳۶۲.

 

 

‏مشخصات ظاهری: ‏‫هشت، ۱۱۹ ص.

 

 

کتاب کم حجمی است که داستان قتل سانتیاگو ناصر(Santiago Nasar) را روایت می کند: قتلی که تمام مردم یک دهکده بی نام و نشان از وقوع آن مطلع بوده اند(حتی خود مقتول). برخی موافق اجرای این جنایت بوده اند و عده ای سعی کردند جلوی انجام آن را بگیرند اما سرانجام قاتلین تبرئه می شوند.

 

 

کتاب متاسفانه فاقد مقدمه مترجم است و به جای آن مصاحبه با نویسنده قرار دارد.

 

 

جملاتی از کتاب:

 

 

فائو ستینو سانتوس تنها کسی بود که متوجه شده بود تهدید پابلو ویکاریو رنگی از حقیقت دارد و با تمسخر از او پرسیده بود که چرا می خواهند سانتیاگو ناصر را بکشند، در حالی که جوانان ثروتمندتری هستند که پیش از او مستحق مرگ اند. پدرو ویکاریو گفت: خود سانتیاگو ناصر دلیلش را می داند.

 

 

اغلب کسانی که قادر بودند کاری برای جلوگیری از قتل بکنند، با یاری جستن از این پیش داوری که کارهای مربوط به شرف و آبرو، مسائل مهمی هستند که عوارض آن فقط گریبان گرداننده های فاجعه را می گیرد، خود را خلاص و آرام می کردند.